حقارت تاریخی سوریها
شیوه اجرای بازی ایران و سوریه نشان از تنهایی فوتبال ایران و مهمتر از آن سبک زندگی ایرانی در منطقه دارد. ناظر اردنی، داور عراقی و بازیکنان سوری گویی جبهه متحدی را تشکیل داده بودند تا از پیروزی احتمالی بازیکنان ما جلوگیری کنند. هر عقل سلیمی میدانست که بازی در چنین زمینی و در چنین آب و هوایی چه لطمهای به تیم ملی ایران میزند. فصل باران مالزی هفته آینده به پایان میرسد و تنها قربانی بازی در اینگونه شرایط آب و هوایی فقط ایران است و سوریه دیگر میزبانیهایش را در این کشور، در آب و هوایی مطبوع برگزار خواهد کرد. در میان چنین باران سیلآسایی، برگزاری مسابقهای چنین حساس ـ حداقل برای ایران ـ عجیب و دور از ذهن بود. اما ناظر اردنی رأی به برگزاری داد. در زمینی که همه میدانستند به نفع تیم دفاعکننده است.
بازیکنان سوریه رفتار شگفتانگیزی از خود به نمایش گذاشتند. شاید زندگی در ناملایمات چنین شرایط روحی برای آنها ایجاد کرده بود. شاید اختلافات سیاسی منشأ این واکنشهای هیستریک از سوی آنها بود. هرچه بود بازیکنان سوری در عنادورزی با بازیکنان کشورمان دست بحرینیها و کویتیها و فلسطینیها را نیز از پشت بسته بودند. رفتار آنها جنونآمیز ، زشت و متظاهرانه بود. آنها برای جان به سلامت بردن از این بازی، به هر خفتی تن دادند. عصبی بودند و محقر. اینگونه تنزل اخلاقی را سالها بود که ندیده بودم. ۲۶ سال پیش در افتتاحیه جام جهانی ۱۹۹۰ کامرونیها ،۹۰ دقیقه آرژانتینیها و بخصوص مارادونا را سلاخی کردند و وقتکشی کردند و آخر سر نامشان در فرهنگ فقیرپرور حاکم بر فوتبال جهان، به عنوان شگفتیسازان دوستداشتنی درج شد و نظریهپردازان به تفسیر و تمجید از شیوه بازی شجاعانه (!) آنان و غلبه بر آرژانتین پرداختند. بیآنکه به یاد بیاورند کامرون در زمین چمن چقدر حقیرانه و در پناه سخاوت سفلهپرور داور ،ستارههای آرژانتینی را سلاخی میکرد. قیاس مع الفارق است اما امیدوارم در مورد این تساوی در مالزی اینگونه نشود. سوریها در انتهای بازی حال و روز کسانی را داشتند که گویی قهرمان آسیا شدهاند. با آنها همدردی میکنیم و بر شرایط زندگیشان تأسف میخوریم، اما بازهم، همه این شرایط و اتفاقات، دلیل بازیای اینگونه ناجوانمردانه و حقارتبار نمیشود. اینجا از آن لحظاتی است که میتوانیم به ایرانی بودن ببالیم. یادمان میآید که حتی در جام جهانی ۲۰۱۴ دربرابر آرژانتین پر ستاره وقتی یک تساوی شگفتانگیز در دسترسمان بود هیچ بازیکن ایرانی به خودش اجازه نداد وقتکشی کند، تمارض کند و یا از این ادا و اطوارهای بازیکنان پلشت سوری دربیاورد. یا در بازی با اسکاتلند در جام جهانی ۱۹۷۸ و یا با کره جنوبی در بوسان وقتی پیروزی یک بر صفرمان (با گل قوچان نژاد) و شانس صعودمان به جام جهانی، در امواج هجومی حریف در خطر بود بازهم وقارمان را حفظ کرده بودیم. شاید فقط به یک تصویر برسیم. تصویر بند کفش بستن سر حوصله ابراهیم تهامی در بازی با استرالیا در مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۸
در کشورهای منطقه، در حقارت تاریخی و خشونت نهادینه شده در مردم و فرهنگ این مناطق، ایران تافته جدابافتهای است. برای همین چنین تنها هستیم. همیشه. ناسیونالیست نیستم. از شواهد حرف میزنم.